خلاصه داستان : "جانی مک کوئین" رهبر یک سازمان مخفی ایرلندی،در خانه "کتلین" و مادرش مخفی شده تا نقشه سرقتی که بودجه مورد نیاز برای ادامه فعالیتهایش را تامین می کند را طراحی کند. در این حین اوضاع به هم ریخته و او زخمی می شود...

خلاصه داستان : پس از کشف جسد معشوق دختر نوجوانش،زنی خانه دار نهایت تلاش خود را می کند تا خانواده اش را از اتهام دور نگاه دارد...

خلاصه داستان : در طول جنگ جهانی دوم،یکی از خدمتکاران سفیر بریتانیا اسرار بزرگی را به آلمان فروخته و تلاش می کند با یکی از پناهندگان لهستانی رابطه برقرار کند و...

خلاصه داستان : زنی جذاب عاشق یک کاپیتان کشتی اسرارآمیز و مرموز می شود و...

خلاصه داستان : "رومل" در راه خود به سمت کانال سوئز ارتش بریتانیا را به انزوا می کشاند. تنها چیزی که بر سر راه او قرار دارد شهر "توبروک" است که توسط تعداد کمی از سربازان استرالیایی محافظت می شود. "ریچارد برتون" این سربازان را در برابر یورش نابرابر سربازان آلمانی محافظت می کند...

خلاصه داستان : میلیونرى به نام « اسمیت » ( رایان ) كه حال و روز متعادلى از نظر روانى ندارد ، وارد زندگى « لیونورا » ( بل گدس ) می‏شود و با او ازدواج مى‏كند . با این همه ، « لیونورا » متوجه مى‏شود كه زندگى خوشبختى با همسرش ندارد و بیش‏تر اوقاتش را باید با مستخدم وفادار او ، « فرانتسى » ( بوا ) ، بگذراند .

خلاصه داستان : "اد آوری" معلم و همسری خوب دچار بیماری نادری است. او در بیمارستان بستری شده و طبق نظر پزشکان تنها چند ماه فرصت زندگی دارد. او می پذیرد در یک درمان آزمایشی شرکت کند سپس به طور معجزه آسایی بهبود یافته و به خانه نزد همسر و پسرش بازمی گردد. اما این درمان معجزه آسا تبدیل به کابوسی وحشتناک می شود...

خلاصه داستان : پس از بی اعتبار شدن به عنوان یک ترسو، یک ملوان در قرن نوزدهم فقط با یک هدف به زندگی خود ادامه می دهد، برای رها کردن خود...

خلاصه داستان : آلمان، سال 1918. »برونو استاکل« (پپارد) که تازه دوره ی خلبانی را تمام کرده، آرزوی دریافت نشان »ماکس آبی«- بالاترین نشان افتخار خلبانان جنگی را در سر می پروراند...

خلاصه داستان : «راجر تورنهیل» (گرانت) مدیر تبلیغاتی موفق اما خودخواه، روزی با مأموری مخفی بهنام «جرج کاپلان» اشتباه گرفته میشود. اشتباهی که منجر به کشانده شدنش به دنیائی از مخاطرات و دسیسه ها شده و او را وا میدارد برای حفظ جان خود ـ در حالی که به پلیس هم نمیتواند متوسل شود ـ تمام کشور را زیر پا بگذارد. در طول این مسیر رهآورد او عشقی تازه به زنی به نام «ایوکندال» (سینت) است.